۱۳۹۸ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

از فال و شیشه‌شویی تا بازی و درس

روزانه تعداد زیادی کودک کار را در خیابان، پشت چراغ قرمز و حتی در پارک‌ها می‌بینیم که با فروختن فال، دعا و جوراب، دود کردن اسپند و پاک کردن شیشه روزی خود را در می‌آورند. کودکانی که باید کودکی کنند و کار کردن حقشان نیست.‌به گزارش ایسنا، به نظر می‌آید کار کودکان در گذشته بیشتر پسرانه بود اما حالا که روز به روز بر تعداد کودکان کار افزوده می‌شود، دختربچه‌ها هم پا به دنیای کار گذاشته‌اند، دختران و پسرانی که اغلب 10 تا 15 ساله هستند. برخی از این کودکان در جاهایی مثل گاراژ زندگی می‌کنند و گهگاهی هم خبرهای کودک‌آزاری از این گاراژها شنیده می‌شود.

با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر کشور و ضعف فرهنگی، کودکان کار درآمد بدی هم ندارند و با دستان کوچک خود زندگی چندین نفر را تامین می‌کنند. با وارد شدن به دنیای خیابان، دیگر برای آنها سخت است که از کار دست بکشند. حتی برخی از آنها نه تنها برای تامین هزینه زندگیشان بلکه برای پس‌انداز کردن در خیابان کار می‌کنند.

در این میان، سازمان‌های مردم‌نهاد آستین بالا زده‌اند و در قالب موسسات حمایتی، کودکان کار را شناسایی کرده و دور هم جمع می‌کنند تا ساعتی از خیابان، به دنیای کودکانه برگردند. در این موسسات علاوه بر با زی و ورزش و مهارت‌های بهداشتی و عمومی، آموزش‌های مختلف بنا به سن و سال کودکان هم به آنان ارائه می‌شود.

موسسه “طلوع مهرآفرینان” یکی از مراکز حمایتی آموزشی کودک و خانواده است که در خیابان سی متری در مرکز شهر اهواز و در منطقه‌ای که از محل‌های تجمع کودکان کار و بازار است، فعالیت می‌کند. با هماهنگی دادگستری کل خوزستان، فرصتی فراهم شد تا با چند کودک این مرکز صحبت کنیم.



میسا – ترازو و آرزوی معلمی 

“میسا” دختر کار 12 ساله اهل درویشیه شهرستان کارون که تحت پوشش موسسه طلوع مهرآفرینان است، می‌گوید: قبلا پدرم سر فلکه حمالی می‌کرد و خرج زندگیمان را می‌داد اما 10 ساله بودم که دست پدرم شکست و دیگر نتوانست کار کند. حالا حدود دو سال است که پدرم ضایعات جمع می‌کند. پسرعموهایم به من گفتند که با آنها بروم و کار کنم اما مادرم می‌گفت این کار زشت است.

وی ادامه می‌دهد: هر روز به چهارراه آبادان می‌رفتم و مردم را وزن می‌کردم. گاهی 30 هزار تومان درآمد داشتم که مادرم برای خانه خرج می‌کرد. برخی مواقع هم وقتی کسی را وزن می‌کردم 10 هزار تومان تا 50 هزار تومان به من می‌داد.

میسا می‌گوید: روزی یک زن آدرس و شماره تماس این موسسه را به من داد و با پدرم به این موسسه آمدیم و تحت پوشش موسسه قرار گرفتیم و من دیگر کار نکردم. حالا هم موسسه به ما کمک می‌کند.

وی که که یک خواهر و دو برادر هم دارد، می‌افزاید: در این موسسه کلاس زبان داریم و به کلاس‌های ورزشی می‌رویم. معلم هم دارند و درس‌هایی که در مدرسه خوب یاد نگرفته‌ایم را به ما یاد می‌دهند. به خانواده‌ام هم لوازم خانگی مثل پنکه سقفی و بخاری و به برادرهایم  شیر خشک و پوشک و دوچرخه و به من لوزام التحریر دادند.

این کودک کار از آرزوهای دخترانه اش می گوید: همه بچه ها تبلت دارند اما من ندارم. خیلی دوست دارم من هم یکی از آنها داشته باشم. دوست دارم درس بخوانم و معلم شوم تا به بچه ها درس یاد دهم.



موسی – رویای کیک خامه‌ای

موسی 12 ساله یکی دیگر از کودکان کاری که تحت پوشش موسسه طلوع مهرآفرینان است، می‌گوید: سه خواهر دارم که ازدواج کرده‌اند و شوهرهایشان بنا و کارگر هستند. سه برادر هم دارم که همه آنها بیکار هستند و تنها سیگار و قلیان می‌کشند و حاضر نیستند کار کنند و خرج خانه را من می.دهم. از وقتی چشم باز کردم پدرم فلج بود و مادرم هم دیابت دارد.

وی ادامه می‌دهد: قبل از اینکه من کار کنم، برادرم بنایی می‌کرد و خرج خانه را می‌داد اما وقتی دیگر کار نکرد من تصمیم گرفتم کار کنم. یکی از رفیق‌هایم که همسایه ما بود به من گفت بیا با هم کار کنیم. من هم با او رفتم و حالا پشت چراغ قرمز شیشه پاک می‌کنم و اسپند دود می‌کنم. پنج سالی می‌شود این کار را می‌کنم.

وی ادامه می دهد: روزانه حدود 40 تا 70 هزار تومان درآمد دارم که همه را به مادرم می‌دهم. دوتا از برادرهایم هم ازدواج کرده‌اند و خرج زن و زندگی آنها را هم من می‌دهم.

موسی که حتی نوشتن بلد نیست و حالا دوباره شروع به مدرسه رفتن کرده است، می‌گوید: هر روز از ساعت شش عصر تا یک شب کار می کنم اما درس هم می‌خوانم. وقتی شیشه‌ها را پاک می‌کنم همه به من پول می‌دهند. بعضی مواقع حتی 50 هزار تومان به من داده‌اند.

این کودک کار می‌گوید: بعضی روزها چند نفر از طرف بهزیستی می‌آیند تا ما را ببرند. اینها کار ما را خراب می‌کنند و مجبور می‌شویم فرار کنیم.

موسی درباره آشنایی‌اش با موسسه حمایتی می‌گوید: یک روز پشت چراغ قرمز در خیابان نادری کار می‌کردم که یک زن آدرس این موسسه را به من داد و من تحت پوشش موسسه درآمدم. حالا وسایلی مثل لباس، ویلچر، مواد غذایی، بخاری ولوازم خانگی به ما می‌دهند اما من کار می‌کنم چون کمکی که به ما می‌شود برای خرج خانه کافی نیست.

وی می‌گوید: دوست دارم مکانیکی یاد بگیرم و کارگاه بزنم که اگر این کار را در آینده یاد بگیرم دیگر پشت چراغ راهنمایی کار نمی‌کنم. من تنها برای اینکه خرج خانواده.ام را بدهم دوست دارم کار کنم.

وی از آرزوهایش می‌گوید: اول دوست داشتم پدرم راه برود اما مثل اینکه شدنی نیست. دوست داشتم کیک خامه‌ای بخورم که یکی از خاله‌هایی که در این موسسه هستند، برایم کیک خامه‌ای درست کرد. برای پدرم هم ولیچر گرفتند و درب خانه آوردند. دوست دارم به پارک بروم و به شهرهای دیگر مسافرت کنم. اینجا به ما گفتند که ما را مسافرت می‌برند. تا حالا هیچ‌کدام از شهرهای ایران را ندیده‌ام.



مصطفی – قانون تریاک و چراغ قرمز 

مصطفی 12 ساله هم که کارش شیشه پاک کردن و اسپند دود کردن پشت چراغ قرمز است، می‌گوید: کلاس چهارم هستم اما نمی‌توانم بنویسم.

وی می‌گوید: سن پدرم بالا است. پدرم 80 ساله است و نمی‌تواند کار کند اما مادرم شاید 40 سال یا کمتر داشته باشد و کوچکترین زن پدرم است. پدرم قبلا راننده تاکسی بود و چهار زن دارد و در مجموع 11 پسر و 9 دختر هستیم.

مصطفی ادامه می‌دهد: حالا هر کدام از زن‌هایش با بچه‌هایشان زندگی می‌کنند و پدرم خرج هیچ‌کدام را نمی‌دهد و خرج زندگیشان را بچه‌هایشان می‌دهند. مادرم دو پسر دارد. برادرم ضایعات جمع می‌کند و هر چه کار می‌کند برای خودش خرج می‌کند و سیگار و قلیان می‌کشد.

وی می‌افزاید: بچه‌های برادرم شیشه پاک می‌کنند و به من هم گفتند بیا با ما کار کن و من هم رفتم. حالا که کار می‌کنم 10 تا 15 هزار تومان برای خرجی جیبم برمی‌دارم و بقیه را مادرم برایم پس‌انداز می کند. خرج خانه را برادرم می‌دهد. مادرم نزدیک 10 میلیون تومان برایم پس‌انداز کرده است.

این کودک کار ادامه می‌دهد: یکی از برادرهایم که پسر یکی از زن‌باباهای من است، راننده تاکسی بود اما تصادف کرد و دیگر نمی‌تواند کار کند و حالا خرید و فروش ماشین می‌کند و تریاک می‌کشد اما معتاد نیست. برادرم پادرد دارد و تنها با تریاک خوب می‌شود. در قانون خانواده ما کسی که تریاک می‌کشد معتاد نیست و کسانی که شیشه یا حشیش می‌کشند معتاد هستند.

مصطفی می‌گوید: بچه‌های برادرم که هشت و 12 ساله هستند، سیگار می‌کشند. پسر کوچکش را کتک می‌زنم که سیگار نکشد اما زورم به پسر بزرگش نمی‌رسد و با هم دعوایمان می‌شود. من هیچ وقت سیگار یا  مواد دیگری نمی‌کشم.

وی می‌گوید: من دوست دام درسم را ادامه بدهم اما در خانه ما کسی سواد ندارد که به من کمک کند و حالا درسم ضعیف است.

مصطفی درباره خیابان می‌گوید: برخی مواقع در چهارراه‌ها برای جای کارمان دعوا می‌کنیم و یکدیگر را با مشت می‌زنیم و مردم ما را از هم جدا می‌کنند. اگر هم کسی جدید بیاید، نمی‌گذاریم پیشمان کار کند، این همه چراغ قرمز.

شهاب – سمت سیگاری‌ها ممنوع

شهاب 13 ساله که اهل شلنگ‌آباد اهواز است و پدرش ضایعات جمع می‌کند، می‌گوید: سه برادر و یک خواهر دارم. سه سالی می‌شود در چراغ قرمز گلستان اسپند دود می‌کنم و شیشه‌های ماشین‌ها را پاک می‌کنم.

این کودک کار ادامه می‌دهد: دو برادرم سرباز هستند که یکی از آنها ازدواج کرده و یک بچه کوچک دارد و زن و بچه او با ما زندگی می‌کنند که خرجشان را من و پدرم می‌دهیم. یکی دیگر از برادرانم که از من بزرگتر است در روستا بر روی زمین مردم کشاورزی می‌کند اما پول‌هایش را برای خودش جمع می‌کند.

وی می‌گوید: همین که چراغ قرمز می‌شود سراغ ماشین‌های خارجی و شاسی‌بلند می‌رویم. روزانه 40 تا 50 هزار تومان درآمد دارم که 10 تا 15 هزار تومان را برای خودم می‌گذارم و فلافل می‌خورم. کمی از آن را هم برای خودم پس‌انداز می‌کنم. حالا دو میلیون تومان پس‌انداز دارم.

این کودک کار می.گوید: وقتی سر چهارراه کار می‌کنیم کسی حق ندارد پیش ما کار کند. جدیدها باید پشت چراغ قرمز دیگری بایستند.

وی می‌گوید: چند تا از بچه‌هایی که با ما کار می‌کنند سیگاری هستند اما من سمت سیگاری‌ها نمی‌روم چون اگر با آنها باشم من هم مثل آنها سیگاری می‌شوم.



در یک موسسه حمایتی به کودک کار چه می‌دهند؟ 

نغمه علی‌نقیان، مدیر موسسه طلوع مهرآفرینان (مرکز حمایتی آموزشی کودک و خانواده) در گفت‌وگو با  ایسنا – منطقه خوزستان، اظهار می‌کند: در سال 94 موسسه مهرآفرینان را تشکیل دادیم. قبل از آن یک گروه خودجوش بودیم و ابتدای کار با کودکان مبتلا به سرطان کار می‌کردیم اما از بهمن 94 با کودکان کار فعالیت می‌کنیم.

وی ادامه می‌دهد: زمانی که با کودکان سرطانی کار می‌کردیم یکی از همکاران ما در مرکزی که تنها کودکان کار پسر را تحت پوشش قرار می‌داد کار می‌کرد اما ما دوست داشتیم برای دختران هم کار کنیم. با توجه به تعداد زیاد کودکان کار در سطح شهر احساس کردیم وجود چنین مرکزی در اهواز نیاز است. به جز مرکز ما یک مرکز دیگر هم در این زمینه در حال فعالیت است که تنها پسران کار را تحت پوشش قرار می‌دهد.

این فعال اجتماعی درباره هدف موسسه‌شان می‌گوید: می‌خواستیم یک موسسه کارآفرین برای مادران این کودکان کار داشته باشیم که راه ما به موسسه خیریه کشیده شد. اهداف اصلی ما توانمندسازی مادران این کودکان و تحصیل کودکان است. موسسه برای پرداختن کمک هزینه تحصیل کودکان و کارآفرین کردن مادران آنان تاسیس شده است.

علی‌نقیان بیان می‌کند: زمانی که به صورت خودجوش فعالیت می‌کردیم، نخست نیازهای اساسی یک منزل را بررسی می‌کردیم و اگر به لوازم ضروری زندگی نیاز داشتند برای آنها لوازم مورد نیاز را تهیه می‌کردیم اما احساس کردیم کمک‌هایمان در حال هدر رفتن است و تنها یک چیزی را ارائه می‌دهیم و هیچ کمکی به زیرساخت این منزل نمی‌کنیم بنابراین تصمیم گرفتیم برای توانمندسازی مادران و تحصیل کودکان برنامه‌ریزی کنیم.



مدیرموسسه طلوع مهرآفرینان می‌گوید: این موسسه از سال 95 به صورت رسمی تحت نظارت سازمان بهزیستی تاسیس شد و از آبان‌ماه سال 96 به صورت اختصاصی برای کودکان کار فعالیت می‌کنیم.

علی‌نقیان درباره مراحل کار تحت پوشش قرار دادن کودکان تصریح می‌کند: کودکان نخست یا توسط همکاران ما یا مراجعه خودشان شناسایی می‌شوند. سپس مددکارهایمان از منازل آنها بازدید می‌کنند تا متوجه شویم که آیا این خانواده نیازمند است که بچه آنان کودک کار شده یا خیر. پس از نیازسنجی، کد ملی کودک را به سازمان بهزیستی ارائه می‌دهیم تا متوجه شویم این کودک تحت پوشش سازمان یا موسسه دیگری هست یا خیر تا موازی‌کاری نشود. اگر این فرد در موسسه دیگری تحت پوشش نباشد تحت پوشش ما قرار می‌گیرد و خدمات‌دهی آغاز می‌شود.

وی می‌گوید: نخستین کار، بررسی وضعیت تحصیلی کودکان است که اگر مدرسه می‌روند وضعیت سطح درس کودک را پیگیری می‌کنیم و در صورتی که ترک تحصیل کرده باشند مجددا آنها را در مدرسه ثبت نام می‌کنیم. اگر کودکی در درس‌هایش مشکل یا ضعف داشته باشد، معلم‌هایی داریم که به صورت رایگان برای این کودکان تدریس می‌کنند. کلیه هزینه‌های تحصیلی مانند کیف، کفش، کتاب و همه نیازهای مدرسه را تقبل و پرداخت می‌کنیم.



مدیرموسسه طلوع مهرآفرینان می‌گوید: در ادامه کار کلاس‌های روانشناسی، مشاوره‌های فردی و گروهی و کلاس‌های تفریحی و فرهنگی برای این کودکان برگزار می‌کنیم. همچنین آنها را به رستوران، سینما و کلاس‌های ورزشی مثل فوتبال یا استخر می‌بریم. برنامه‌های مهارت‌های زندگی هم در قالب تئاتر برای این کودکان اجرا می‌شود.

علی‌نقیان بیان می‌کند: بیشتر این کودکان حتی بهداشت عمومی را یاد نگرفته‌اند که به آنها همه این موارد را آموزش می‌دهیم.

وی می‌گوید: همچنین اگر خانواده هایی لوازم زندگی مانند اجاق گاز و یخچال نداشته باشند، موضوع به خیرین اعلام می‌شود یا بهزیستی کمک‌های موردی به آنها می‌کند.

این فعال اجتماعی می‌گوید: در نهایت زمانی که این خدمات به این افراد ارائه شد، از مادر می‌پرسیم که به چه کاری علاقه دارد. اگر مادری نمی‌تواند آموزش ببیند حداقل به وی تنور و آرد می‌دهیم تا در خانه نان تهیه کند و کودک دیگر کار نکند. درآمد برخی کودکان کار نسبت به کمک ما خیلی بیشتر است و ما نمی‌توانیم صددرصد نیازهای این کودکان را تامین کنیم. همچنین برخی کودکان به دلیل مشکلات اقتصادی خرج یک خانواده را می‌دهند که قطعا خرج این تعداد افراد تنها با کمک‌های ما امکانپذیر نیست و باید کارهای زیرساختی و توانمندسازی خوبی برای این کودکان انجام شود زیرا آنان در خیابان در حال درآمدزایی هستند.

مدیر موسسه طلوع مهرآفرینان عنوان می‌کند: در کلاس‌های مهارت‌های زندگی یا کلاس‌های پیشگیری از اعتیاد کارهای زیادی انجام می‌شود و مربیان کاملا این کودکان را توجیه کرده‌اند در حالی که مادر نمی‌دانسته چگونه به فرزندش بگوید که مصرف مواد یا سیگار کشیدن بد است و گزارش‌هایی هم از سیگاری بودن یکی دو کودک 16 ساله تحت پوشش داشته‌ایم.

وی ادامه می‌دهد: در یک مورد دو کودک زباله‌گرد بودند که پدر آنان، دو فرزند و همسر خود را رها کرده و به عراق  رفته و کودکان زباله‌گردی می‌کردند. پس از تحت پوشش قرار گرفتن این خانواده، حالا مادر این کودکان خیاطی می‌کند. روز نخست که این این دو کودک به موسسه ما آمدند، پسر کوچک نمی‌توانست فارسی صحبت کند که گفتیم اگر بتواند تا عید فارسی صحبت کند جایزه خوبی به او می‌دهیم. او اولین کلمات فارسی را از “سلام، خوبی؟” شروع کرد. حالا مادر هم تشویق شده و با دخترش فارسی صحبت می‌کند.

علی‌نقیان در خصوص حرفه‌آموزی به کودکان تحت پوشش این موسسه، می‌گوید: هدف ما این است که این کودکان تا 15 سالگی به سراغ حرفه‌آموزی نروند و بیشتر درس و تفریح خود را دنبال کنند و بعد از 15 سالگی حرفه‌ای یاد بگیرند.

وی بیان کرد: با پیگیری‌های انجام شده، برای بیشتر کودکان کارت مستمری تهیه شده و ماهیانه مبلغی به حساب آنها واریز می‌شود البته سازمان بهزیستی نیز کمک‌های موردی به آنان می‌کند.

مدیر موسسه طلوع مهرآفرینان عنوان می‌کند: ما تاکنون فرصت اینکه خودمان را به مردم معرفی کنیم، نداشته‌ایم. در این دو سال درگیر بچه‌ها بودیم و تنها در جشنواره‌ها خودمان را معرفی کرده‌ایم و بیشتر این کار را هم از طریق فضای مجازی را انجام می‌دهیم. به تازگی آغاز به معرفی کردن این موسسه به ادارت کرده‌ایم. کارهای خوبی برای کودکان در حال انجام است اما کافی نیست.



این فعال اجتماعی بیان می‌کند: نیازمند همکاری بیشتر ادارات هستیم. به پزشکان نیاز داریم تا با ما همکاری کنند. در بحث تفریح‌های ورزشی بسیار مشکل داریم زیرا بچه‌ها از ورزش استقبال می‌کنند اما با کمبود امکانات و فضا مواجه هستیم. کمک آموزش و پرورش را بیشتر می‌خواهیم تا حداقل کودکانی را که ما معرفی می‌کنیم به صورت رایگان ثبت‌نام کنند. با این وجود تاکنون جز از طرف بهزیستی و شهرداری کمکی به ما نشده است.

وی با اشاره به فعالیت در زمینه بازگشت کودکان بازمانده از تحصیل می‌گوید: کمک به یک کودک کار به تنهایی فایده ندارد زیرا این کودک خرج برادرها و خواهرهایش را هم می‌دهد. برخی کودکان می‌گویند به جای اینکه ما را تحت پوشش خود قرار دهید خواهر یا برادرمان را تحت پوشش قرار دهید، یعنی ما با خانوار طرف هستیم.

کودکان کار و جای خالی حمایت خیرین و پزشکان 

قربان خدادادی، روانشناس و مسئول فنی موسسه طلوع مهرآفرینان، هم در گفت‌وگو با ایسنا اظهار می‌کند: تاکنون برای 84 کودک تشکیل پرونده داده‌ایم که 10 کودک از این تعداد دختر هستند و در مجموع حدود 65 خانواده تحت پوشش این موسسه قرار دارند. با احتساب خانواده‌های این کودکان به طور میانگین 800 تا یک هزار نفر از این مرکز خدمات می‌گیرند. طلوع مهرآفرینان تنها مرکز حمایتی در خوزستان و اهواز است که دختران کودک کار را هم تحت پوشش قرار می‌دهد.

وی می‌افزاید: همان طور که از نام مرکز ما مشخص است علاوه بر کودکان، به خانواده‌های آنها هم خدمات ارائه می‌شود. در بین این خانواده‌ها، زنان مطلقه، نیازمندان، خانواده‌های زندانیان، همسران معتادان و موارد دیگری از آسیب‌دیدگان هستند.

مسئول فنی موسسه طلوع مهرآفرینان می‌گوید: سال گذشته در زمینه کودکان بازمانده از تحصیل کار کردیم و توانستیم 100 کودک را به چرخه تحصیل برگردانیم. همچنین حداقل یک‌سوم از خانواده‌های این کودکان را توانمند کردیم.

خدادادی بیان می‌کند: بیشتر خانواده‌های تحت پوشش ما ساکن حاشیه شهر هستند و بنا بر اعتقاداتشان، مخالفت می‌کردند که دختران یا همسرانشان در چنین مرکزی حضور پیدا کنند. در باورشان نمی‌گنجید محلی امن وجود دارد که همسران یا دخترانشان می‌توانند در آن حضور پیدا کنند.

وی ادامه می‌دهد: مثلا برای دختری که به آرایشگری علاقه داشت اما خانواده وی اجازه نمی‌داد که به دلیل بعد مسافت برای آموزش به مرکز ما بیاید، به سازمان فنی و حرفه‌ای هزینه را پرداخت کردیم و او در آموزشگاه نزدیک منزل خود دوره آرایشگری را گذراند و حالا در منزل در حال کار کردن است. برخی از دختران نیز بر اساس علاقه خود در مرکز آموزش دیده‌اند و در خانه کار می‌کنند و ما محصولات آنها را می‌فروشیم.

مسئول فنی موسسه طلوع مهرآفرینان عنوان کرد: در برخی خانواده‌ها هم پدران را توانمند کردیم مثلا اگر کسی بگوید تنها می‌توانم میوه بفروشم ما سرمایه مورد نیاز را در اختیارش قرار می‌دهیم تا میوه بفروشد و ما هم مرتب بر کار کردن او نظارت می‌کنیم.

این روانشناس بیان می‌کند: حداقل هشت سال است که در حال کار کردن با این بچه‌ها هستم. بچه‌های ما تنها یک مشکل ندارند. هر چند، اولویت تحصیل آنان است اما برخی مشکلات موازی هم هستند مثلا نمی‌توانیم نسبت به بحث درمان خانواده‌های آنان بی‌تفاوت باشیم. برخی از پدران یا مادران این کودکان بیمار هستند که باید در این زمینه هم اقدام شود.

مسئول فنی موسسه طلوع مهرآفرینان می‌گوید: خیرین ما در بحث درمان ضعیف هستند. تنها یک پزشک عمومی و یک بینایی‌سنج با ما همکاری می‌کنند. تنها چهار تا پنج خانواده از افرادی که تحت پوشش ما هستند، بیمه سازمان تامین اجتماعی دارند و مابقی همه تحت پوشش بیمه سلامت بودند که با طرح تحول سلامت، بیمه سلامت آنها هم از یک سال پیش قطع شده است.

این فعال اجتماعی تصریح می‌کند: طبق دستورالعمل سازمان‌های حمایتی، 16 ارگان باید با ما همکاری کنند اما اکنون تنها بهزیستی پای کار است. شهرداری نیز سال گذشته زمین فوتبالی در اختیار ما قرار گذاشت و برخی خدمات دیگر  را ارائه داد و انتظار کمک بیشتری از آنان داریم.

خدادادی بیان می‌کند: برخی کودکان کار روزانه 100 هزار تومان درآمد دارند؛ ما چقدر می‌توانیم به این کودک خدمات ارائه دهیم تا دیگر در خیابان کار نکند؟ در این زمینه خواستار همکاری سایر دستگاه‌ها هستیم.

مسئول فنی موسسه طلوع مهرآفرینان با تاکید بر لزوم فرهنگ‌سازی جهت عدم کمک به کودکان کار در قالب نصب بیلبوردهای آموزشی در سطح شهر، گفت: کمک مردم به این کودکان، کار ما را سخت می‌کند و دیگر نمی‌توانیم به آنها بگوییم در خیابان کار نکنند. اکنون ماهانه برای 35 کودک از طرف ما مبلغی واریز می‌شود و مابقی کودکان پشت نوبتی هستند و دیگر اعتباری نداریم. با توجه به شرایط اقتصادی، کمک‌های موردی بهزیستی را نیز نمی‌توانیم داشته باشیم.

وی می‌گوید: اگر خیرین می‌خواهند به افراد نیازمند کمک کنند، به ما اعلام کنند. ما می‌توانیم کودکان و افراد نیازمند را به آنها معرفی کنیم تا کمک‌های خود را به کارت بانکی آنان واریز کنند. اگر هم خیرین به موسسه ما در مواردی کمک کنند، اسناد کمک خیرین به موسسه حفظ می شود. این خانواده‌ها بدون استثنا مستاجر هستند و یارانه آنها به کرایه خانه نمی‌رسد.

خدادادی بیان می‌کند: این در حالی است که وقتی به کودکان سر خیابان پول می‌دهند هر چه کلاس روانشناسی هم برگزار کنیم دیگر بچه‌ها از کف خیابان جمع‌شدنی نیستند. نباید آنها  را نسبت به کار در خیابان تشویق کنیم. کمک کردن مردم سر چهارراه‌ها از نظر علمی، منطقی و روانشناسی روش خوبی نیست.

مسئول فنی موسسه طلوع مهرآفرینان در خصوص حرفه‌آموزی به کودکان کار، بیان می‌کند: از لحاظ قانون سازمان فنی و حرفه‌ای، می‌توان به کودک 15 ساله‌ای که سواد خواندن و نوشتن دارد و دارای سیکل است، آموزش فنی و حرفه‌ای داد.

این فعال اجتماعی درباره مشکلات برگزاری دوره‌های آموزشی برای کودکان تحت حمایت موسسه می‌گوید: در بحث فنی و حرفه‌ای برای برگزاری دوره ما حق انتخاب نداریم مثلا موضوع دوره را آنها تعیین می‌کنند نه علاقه کودکان یا اینکه یک دوره فشرده می‌گذارند. از بین کودکان تحت پوشش ما حدود 20 کودک، بالای 15 سال هستند که برخی از آنها به هر دلیل علاقه‌ای به حرفه‌آموزی ندارند. افراد 18 سال به بالا هم باید از چرخه ما حذف شوند و نمی‌توانیم به آنها کمک کنیم. از طرف دیگر اگر تعداد کودکان برای آموزش به حد نصاب نرسد، سازمان فنی و حرفه‌ای می‌گوید باید ظرفیت تکمیل شود تا کلاس برگزار شود.

وی ادامه می‌دهد: ما می‌گوییم هزینه ایاب و ذهاب مربی را پرداخت می‌کنیم تا این افراد در مرکز ما آموزش داده شوند تا کودک هر روز از عین 2، کوت عبدالله یا هر منطقه دیگر مجبور نشود برای کلاس بیاید زیرا هزینه‌های ایاب و ذهاب بالا است.

خدادادی بیان می‌کند: باید همه ارگان‌ها از جمله آموزش و پرورش، فنی و حرفه‌ای و هلال احمر بیشتر با ما همکاری کنند. مهمترین نکته جذاب ما برای کودکان، ورزش است که برای آن نیازمند سالن ورزشی هستیم.

وی می‌گوید: قطعا پزشکانی وجود دارند که خیر هستند و می‌توانند در مرکز ما کودکان را ویزیت کنند.

با دست‌های خالی هم می‌شود کاری کرد 

در ادامه، مریم شمعونی، مدیر دفتر حمایت از حقوق زنان و کودکان دادگستری کل خوزستان، در گفت‌وگو با ایسنا اظهار می‌کند: با توجه به شرح وظایفی که قوه قضائیه به ما سپرده است، سرکشی و بازرسی مراکز و موسسات نگهداری کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست و کودکان کار و خیابان از وظایف ما است.

وی می‌افزاید: در ماه گذشته یک برنامه مسابقه در ورزشگاه تختی برای کودکان کار و کودکان یکی از موسسات بهزیستی برگزار کردیم  و فکر نمی‌کردیم این مسابقه تا این حد در روحیه کودکان تاثیر بگذارد و کودکان دوباره خواستار این برنامه شدند. این کار با یک سالن که هیچ هزینه‌ای برای اداره‌کل ورزش ندارد و با کمک یک مربی که خودمان آورده بودیم، تا این حد در بهبود روحیه کودکان تاثیرگذار بود بنابراین حتی با دست‌های خالی هم می‌توانیم به این کودکان کمک کنیم.

شمعونی می‌گوید: در کنار این کارها، معرفی وکلای معاضدتی و پیگیری پرونده‌های کانون اصلاح و تربیت را هم انجام می‌دهیم.

به گزارش ایسنا، حالا که کودکان کار در همه خیابان‌های شهر حضور دارند، این مساله به معضلی تبدیل شده و دیگر نمی‌توان تشخیص داد که کدام کودک کار نیازمند است و کدام نه. معضلی که جمع کردن آن، کار یکی دو روز نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

ضرب و جرح شکیلا منفرد زندانی سیاسی توسط یکی از زندانیان جرائم عمومی

شکیلا منفرد، زندانی سیاسی، که دوران محکومیت خود را در زندان قرچک ورامین سپری می‌کند، توسط یکی از زندانیان جرائم عمومی این زندان مورد ضرب و ش...